تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ایل بزرگ قشقاییو آدرس mirzaie.loxblog.comلینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد
همزمان با استقرار قشقائيها درفارس ، دامنه هاي جنوبي سلسله جبال زاگرس و كرانه هاي خليج فارس به لحاظ برخورداري از شرائط ويژگيهاي طبيعي متناسب با زيست عشاير از جمله مراتع كوهستاني – اقليم مناسب متعادل براي يك دوره زندگي عشاير بعنوان جايگاه يورت ها عشايري مورد توجه بهره برداري خانوارهايي از ايل بزرگ قشقائي قرار گرفته است . سرزمين جنوب غربي كشور با داشتن زمستان معتدل و پوشش گياهي بويژه در نواحي كوهستاني و كوهپايه ها پذيراي گروهي از اين قوم كوچنده شده است. اين روند كماكان ادامه داشته است و تعداد قابل توجهي از خانوارهاي طوايف 5 گانه ايل قشقائي در قالب تيره و بنكو ها به استان كوچ مي نمايند. آنچه يقين بنظر ميرسد در ابتداي قرن معاصر و قرن گذشته استان بوشهر از نظر تقسيمات سياسي ازاستان فارس تفكيك نگرديده و قلمرو عشاير قشقائي تحت عنوان جنوب يا نواحي فارس بوده است. به لحاظ شرائط سخت اقليمي عشاير بطور دائم در مناطق فعلي استان بوشهر اقامت نداشته بلكه براي مدتي از سال از مراتع بصورت قشلاق استفاده نموده است.
اكثريت با تجمع در نيمه شرقي استان مناطق دشت پلنگ و بوشكان و تنگ ارم مدتي از سال را سپري و با آغاز فصل بهار به مراتع ييلاقي شمال فارس و جنوب اصفهان كوچ مي كرده اند. قطعاً دوره گرماي طولاني و طاقت فرسا و نبود امكانات رفاهي و عدم دسترسي به مراكز خريد و فروش در آن دوره موجب گرديده است كه عشاير استان فاصله زيادي را تا رسيدن به سردسير طي طريق نمايند و اكنون پس از گذشت سالها و تفكيك نواحي جنوب و تشكيل استانهاي فارس و بوشهر عشاير استان برون كوچ باشند. عشاير بوشهر بخشي ازعشاير فارس (تركان قشقائي) بوده و مبداء وريشه قومي و فرهنگي واحد مشتركي دارند . و تنها مرز سياسيسازد. و تقسيمات كشوري است كه عشاير قشقائي را از هم متمايز مي سازد.
بنابر اين استان بوشهر محل استقرار قشلاقي گروهي از قشقائيهاست و تاريخچه و منشا ايل عشاير بوشهر را بعنوان بخشي از ايل قشقائي بايد در تاريخ اين ايل جستجو كرد. و براي رسيدن به سابقه تاريخي عشاير بوشهر استناد به سند هويت ايل قشقائي كافي است اما قدمت و سابقه حضور و استقرار عشاير در استان افزون از 200 سال مي باشد.
درزمان سلطان محمود غزنوي در سال 396 هـ . ق گروهي از ايلات خلج در حوالي مرو ساکن بوده اند ، بعدها به علت بد رفتاري لشکريان محمود گروهي از ترکان ( از جمله خلج ها ) به کرمان مي روند و از انجا به سبب تعقيب ماموران سلطان محمود به اصفهان و از آنجا به آ ذربايجان مي روند ، پس از آذربايجان به عراق آمده و به همراه عراقي ها (ترکان ساکن در اين نواحي که مستقيما"بودند)اغلب اضطرارا"به دامنه هاي جنوبي سلسله جبال زاگرس کوچ مي کنند بدين ترتيب ميتوان گفت اولين رسته هاي ترکان جنوب عراقي ها و خلج ها هستند که حدود يک هزار سال پيش از جيحون گذشته وارد ايران شدند و پس از نقل مکان و مهاجرت هاي متعدد به فارس آمدند و ايلات قشقايي ترک زبان را تشکيل دادند مولف فارس نامه ناصري منشا طايفه اينانلو را (که گروهي از انان از ايل قشقايي و بيشترشان جزء ايلات خمسه اند) از ترکستان ميداند که به همراهی مغولها به ايران وسپس به فارس مهاجرت کرده اند. همچنين خاستگاه طايفه بيات را دشـت قبچاق ترکستان ميداند که به همراههي قشقايي ها به فارس آمده اند و گروهي در شيراز سکونت کرده شهر نشين شده اند و تيره هاي به زندگي کوچ نشيني خود در ايل قشقايي ادامه دادند .
ايل قشقايي يکي از ايلات مهم ترک زبان است که مرکز اصلي اين ايل فارس است قشقايي ها در دوره مختلف به اين سرزمين کوچيده و در ان ساکن شده اند حاج ميرزا حسن فسايي در کتاب " فارس نامه ناصري" مينويسد : " قشقايي ها طايفه اي از ترکان خلج بوده که از عراق عجم و ساوه به فارس کوچيده اند قسمتي از اين مهاجرين در بلوک قنقري ( شهرستان اباده)ساکن و ده نشين شده اند که هنوز هم به ترکي سخن مي گويند و به نام خاج ناميده مي شوند گروهي ديگر به کوچ نشيني ادامه مي دهند و به دو بخش خلج و قشقايي تقسيم مي شوند چون مهاحرت اينان به فارس حالت گريز و فرارا داشته ، به (قاج قائي ) به معني گريخته و فراري معروف شده اند بعد ها اين واژه به قاش قائي و بعد قشقايي تبديل مي شود . برخي معتقدند که قشقايي از ( قشقه) به معني چال و علامت سفيدي مشتق شده است که بر روي پيشاني اسبهاي آ نان وجود داشته است و نشانه قبيله انان بوده است "
پاره اي از مورخان مسکن اصلي ايل قشقايي را آ ذربايجان و تبريز مي دانند ترانه هاي فولکوريک قشقايي ها هم اين نظر را تاييد مي کند. بو يول گده تبريز – قنات ريزه ريزه اين راه به تبريز مي رود و قناتش ريز ريز است تارم بيزه بير يول ور بيز واراگ ولکمره (تارم بير يول ور بيزه بيز گدگ الکميزه) خداي من راهي بما نشان بده تا به سرزمين مان برويم .
يکي از نويسندگان مينويسد که در ميان مجاهدين ضد انگليسي در هند با يک فرد عشايري قشقايي برخورد کرده است که اصل او از ترکستان چين بوده و حتي از وجود ايل قشقايي در ايران بي اطلاع بوده است.
زمان حکومت پهلوي محمد رضا شاه بارها اعلام کرده بود که قشقائي ها نبايد در کشور من زندگي کنند حتي چرچيل هم به روزولت گفته بود((به اين قشقائي هاي لعنتي نميتوان اعتماد کردآنها در جنگ جهاني اول و دوم پدر ما را در آوردند.)) ساد چيکف سفير روس در ايران به شاه ميگويد: ((چرا قبل از اينکه کار پيشه وري را يکسره کنيداين قشقائي ها را متلاشي نميکنيد شاه در جواب ميگويد چون قشقائي ها در مرکز ايران هستند و راه فرار ندارند اما پيشه وري در غرب حاميان زياد دارد ))
درسال 1974(1353) کتاب "کوچ نشينان قشقايي فارس " را نوشته ايل قشقايي را مشتمل بر
9 طايفه : عمله ، دره شوري ، فارسيمدان، کشکولي بزرگ،شش بلوکي ، کشکولي کوچک ، صفي خاني ، قره چاهي ( قراچه اي يا قره چلو )و نمـــدي ذکر کرده است . يکي از محققان ايراني طايفه قشقايي را 9 طايفه دانسته اما به جاي طايفه نمـــدي طايفه رحيمي را اورده است . اکنون ايل قشقايي از شش طايفه دره شوري ، کشکولي بزرک ، فارسي مدان ، کشکولي کوچک، عمله و شش بلوکي تشکيل شده است که طايفه ها و تيره هاي متعددي را در خود جاي داده است يه نظر مي رسد که در طي سالهاي اخير طايفه هاي نمدي ، رحيمي ، صفي خاني و قراچه اي جزء طاييفه هاي ديگر در امده اند .
طايفه درشوري:
نام دره شوري از نام محل ييلاقي انها " دره شور" گرفته شده انان پس از ورود به فارس در اين ناحيه سکونت کرده اند " دره شور" از محل "سميرم" امروزه جزء ييلاقي اين طايفه است . خانهاي طايفه دره شوري ککخ در سالهاي اخير به زراعت و باغداري توجه زيادي کرده اند و گروهاي زيادي از انها به زندگي يکجا نشيني پرداخته اند . طايفه دره شور يکي از طوايف پر جمعيت ايل قشقايي است و مردم ان به داشتن و پرورش اسب معروفيت دارند.
۴۹- عمله زیاد خان و تیره گرمسیرلو ۵۰- سادات شیخ آبیلی یا موسویهای دره شوری ۵۱- تیره درزی
طایفه دره شوری
بیشتر گبه وگلیم بافی دارد و ییلاقش در سر حد شش ناحیه و پادنا و قشلاقش در بخش ماهور میلاتی افتاده است .
طايفه فارسي مدان :
اين طايفه از قديمي ترين طايفه هاي ايل قشقايي است که قبل ار ديگر طوايف ترک زبان به فارس امده اند و چون فارسي نمي دانستند واژه " فارسي مدان " به انها اطلاق گرديده است. طايفه فارسي مدان سابقا" در پا دنا ييلاق در اطراف کوه گيسگان قشلاقي ميکردندبعد اراضي سر مشهد و سپس منطقه " دائين " به انان اضافه شد .امروزه گروههايي از طايفه فارسي مدان در حوالي اراک ( عراق ) و تهران زندگي ميکنند و پاره اي از انها هموز به عراق معروفند که به نظر مي رسد بعدها به فارس کوچيده اند . فارسي مدان ها به علت قدرت مرکزي و نفوذ و اعتبار و مديريت کلانتران خود، با وجود رقابتها و اختلافات خويشاوندي کمتر دستخوش تجزيه و جدائي قرار گرفته اند.
طایفه فارسیمدان یکی از قدرتمندترین طوایف ایل قشقایی است بطوریکه مطلعین اظهار میدارند گویا زمانیکه به فارس آمده اند زبان فارسی نمیدانستند.بهرحال قبل از اینکه کلانتران به قدرت برسند فامیلی از تیره توابع سلطانلو ها تصدی کلانتری طایفه فارسیمدان را بر عهده داشته است. بعد از اینکه سلطانلوها ضعیف میشوند شخص راهزن و غارتگری بنام ایمان وردی از تیره ماچانلو با کمک و مساعدت کلانتران قراچه ای و تکیه با زور و قلدری و قدرت خود چادری سفیدی در میان طایفه زده و خود را کلانتر میخواند و بتدریج با زورگویی و گردن کلفتی اختیارات این طایفه را بدست میگیرد.
فرزندان ایمان وردی به ترتیب عبارتند از : زمان بیگلو - زینل خانلو - بدربیگلو - آشورخانلو - علیمرادبیگلو و فرهاد خانلو .
حال به طوایف و تیره های آن میپردازیم :
۱- طایفه توابع و تیره های آن عبارتند : یاغموری - ایوادلو - عراقی - قزل بیگلو - قره بیگلو - سلطانلو - بی جم - حیدرلو - اولاد - قٌلدر
۲- طایفه قره میر شاملو یا قره میشاملو تیره های آن عبارتند: رحیمی - دنگزلو - قایلو یا کایدلو - چلیلو - اولاد - سولوکلو - خواجوی - بایرامقلی
۳- طایفه شیبانلو و تیره های آن : کٌرجایی - عاشق محمدلو - چاقوریی
۴- طایفه گرجایی و تیره های آن : رضاخانلو - اولاد حسین قاسملو - آلاگچلو - اولاد وزیر - فرهادلو
۵- طایفه ماچانلو و تیره های آن: قره جه لو - قلج خانلو - بابا بیگلو - شیریتگلو - آقاخانلو - یولوجعقلو - صفر علی لو
۶- طایفه کلبلو و تیره های آن : کلبلو - چنالو - پریزادلو - شاملو - بلوچ
۷- طایفه قاسملو و تیره های آن : نوروز خانلو - نیازخانلو - علی داوودلو - علی کرملو
۸- تیره مورول و بنکوهای آن : اولاد غلامحسن - طاهری ذولفقارلو - رئیسی - گنجی - لهراسبی - سرحانلو
۹- تیره دوغانلو و بنکوهای آن : قدیم خانلو - یول اوغولی - بیگ محمدلو - آقارضالو - خانجانلو - شاه محمدلو
۱۰-تیره های طایفه فارسیمدان : تیره عمله - اولاد - مرکزی - لک - لر - چوپانکاره - ظهرابلو - بوگر - یاندرانلو - قلدر - مرانی - غٌربت
( به نقل از شاهین جعفری بهی و محمد هادی نامور بهی)
طايفه کشکولي در گذشته از سه تيره تشکيل ميشد که به همراه ساير تيره ها ي قشقايي ييلاق ـــ قشلاق ميکردند. ييلاق انها قسمتي از شمال سميرم و " ديزجان" بوده است زمستان را به مناطق جنوبي فيروز اباد کوچ ميکردند، بعدها قشلاق آنها به ماهور ميلاني تغيير کرد. درهشوري ها هم اين منطقه را که داراي مراتع وسيع و چراگاههاي مناسبي براي دام هاست، قشلاق خود قرار ميدهند.کمي بعد از جانب کلانتر طايفه محل ييلاقي انها به "همايجان" و" کمهر" که از لرهاي ممسني خريداري ميشود تغيير ميکند.
طایفه کشکولی
مهمترین طایفۀ فرش باف ایل قشقایی است .تیره کوچک شصت خانواری بولو یا بولی ( معروف به چغال ) که یکی از ممتاز ترین فرش های قشقایی را تا حدود یک قرن پیش می بافته ، وابسته به آن است . جزبولی بافته هایی دیگر تیره های کشکولی بزرگ و نیز طایفۀ کشکولی کوچک به کشکولی مطلق معروف است . کمتر از یک دهم دستبافت های قشقایی ازآن کشکولی ها است . کشکولی ها عناصر کرد ولر را به میزان قابل ملاحظه در خود جذب کرده اند و بخشی از خانوان حاکم این طایفه از پشت کردان است . ییلاق طایفه کشکولی بزرگ اردکان و کمهر و کاکان و قشلاق آن در دهستان های خشت و کمارج از شهرستان کارزون و بخش ماهور میلاتی مشتمل بر دهستان های سر بند ( ماهور ) و زیر بند ( میلاتی ) – از شهرستان ممسنی است .
اين طايفه قبلا تيره اي بود به نام" اخپلو" که بعدها تيره هاي ديگري از جمله تيره کرماني به او اضافه ميگردد و گسترش پيدا ميکند و ابتدابه نام کشکولي کرماني و بعد تحت عنوان کشکولي کوچک ناميده ميشود.اين نام گذاري به خاطر ان است که سران طايفه هاي کشکولي بزرگ و کوچک و قراچه اي همه از يک خانواده بودند که تجزيه مي شوند و رئيس طايفه کشکولي کرماني به هنگام آمارگيري طوايف براي اخذ ماليات نام طايفه خود را کشکولي کوچک معرفي ميکند.و اين نام براي اين طايفه باقي ميماند.
شش بلوکي ها اغلب از تيره هاي بسيار قديمي و از همان ترکان عراقي يعني مهاجران اوليه هستند. اين طايفه از پر جمعيت ترين طوايف قشقايي است که در پرورش و نگهداري دام مهارت فراوان دارند.
طایفه شش بلوکی
بزرگترین طایفه فرشباف قشقایی است که از بیست و چند تیرۀ آن هشت تیره به کار بافندگی اشتغال دارند ( یا داشته اند ) و معروفترین آنها هیبت لو ، عرب چرپانلو ،ز کوهی و دو قزلو و کوللو است . سایر دستبافت های این طایفه زیر نام تیرۀ خاصی قرار نمی گیرد و مانند کشکولی به شش بلوکی مطلق شناخته می شود . بیشترین دستبافت های قشقایی نزدیک بهدو پنجم از اینطایفه است . شش بلوکی ها در بخش اعظم سر حد چهار ناحیه قسمتی از سرحد شش ناحیه ییلاق دارند و قشلاق آنان از حوالی بوشگان بخش خورموج شهرستان بوشهر آغاز می شود و در امتداد دشت پلنگ به دارا لمیزان از بخش کنگان منتهی می گردد .وجه تسمیۀ شش بلوکی به یک احتمال مسبوق به اقامت پیشین این طایفه است در بلوک شش ناحیۀ خلجستان اراک و به احتمال دیگر ییلاق داشتن آن در سرحد شش ناحیۀ فارس .
۵- طایفه قره یارلو تیره های آن عبارتند از : تیره حاجیخان
۶- طایفه کٌله لو: تیره های آن عبارتند از : پیر مراد لو- حیدرلو - موسالو - تراکمه آقاج اوزون لو - عشرلو - هرمزآبادلو - دوست محمدلو تیره مستقلی تشکیل داده است
۷- طایفه علی قبادلو تیره های آن عبارتن از : تیره عرب چرپانلو - هیبتلو - دوست محمدلو کله لو - آّهنگر - تیره اسلاملو - قورد - چورمایٌنلو - عمله حسین خان - عمله امیر تیمر خان - تیره کچل بچگانلو - قجرلو - جعفرلو - امیرخانلو - بلوردی تیره بهلولی - طایفه رحیمی که در قدیم مستقل یک طایفه مقتدر بوده فعلاْ جزء یکی از طوایف ششبلوکی گردیده که تیره های آن عبارتند از : بیگلر - قشلاقلو - رضاکانلو - مغانلو - بنیادلو حاجیلو - تقی بیگلو - مردانلو - لَشَنی.
طايـــــــــــــفه عملــــــــــــــــه
طايفه عمله جزء نيروي محافظ خان و عوامل اجرايي و اداري او بشمار ميرود و مستقيما تحت نظر خان اداره ميشود. تيره هاي مختلف عمله تحت سرپرستي کدخدائي است که مستقيما از خان دستور ميگيرد. با وجود اين پاره اي از تيره هاي بزرگ تحت سر پرستي کلانترها هستندکه پايگاه آنها از کلانتري هاي ساير تيره ها پائين تر نيست از طايفه هاي مختلف ايل قشقايي حدود 40 درصد همچنان بطور کوچ نشيني و نيمه کوچ نشيني زندگي ميکنند و بقيه اسکان يافته اند.
طایفه عمله
بسیاری از اعضای این طایفه طبق سنت ایلی در خدمت خوانین بوده اند و به همین سبب عمله نام گرفته اند . (در هر یک از طوایف غالباً تیره ای به نام عمله هست ) فرش های تیرل بولی طایفۀ عمله معروف به هاشم خانی است که به همان نقش رایج کشکولی است با ظرافت کمتر . گلیم و گبۀ تیرۀ آردکپان این طایفه مشهور است . طایفه عمله در اطراف فیروزآباد و قیر و کازرین قشلاق دارد و ییلاق آن در منطقه سمیرم است . ( یکی از تیره های عمله و همچنین چهار تیرۀ کشکولی بزرگ و یک تیرۀ دره شوری بولوردی نام دارند که هیچکدام فرش بافی معتبر ندارند و نباید با فرش بافان روستای بولوردی شیراز از ایل اینالو که مکتب فرش بافی آن مستقل و متمایز است مشتبه شوند )
که محتمل است از لرستان آمده باشد چندی است هویت مستقل خود را از دست داده و دستبافت های آن هم به استقلال قابل شناسایی نیست محل ییلاقی صفی خانی در سر حد چهار ناحیه و قرار گاه زمستانی آن در حوالی فراشبند است .
طایفه رحیم لو
که دیگر استقلال طایفه ای ندارد و تیره ای از طایفۀ صفی خانی شده است ییلاق رحیم لو ( یا رحیمی ) در سر حد شش ناحیه و قشلاق آن در نواحی خورموج بوده است .
طایفه ایگدر
تا حدود یک قرن پیش از سه تیرۀ بافنده تشکیل می شد که امروز در طایفه های دیگر مستحیل شده اند . گروهی از ایگدرها در حال حاضر جزو طایفۀ عمله به شمار می روند و گروهی بزرگتر در دهستان خنج ساکن و تخته قاپو شده اند . قالیچه های ایگدر ، که بیشتر برای خوانین بافته می شده بسیار ممتاز و بههمان حد کمیاب است . ( براساس اطلاعاتی که ملک منصور قشقایی گردآورده است اکثریت طایفه ایگدر از پشت ترکمن های عراقی ( خلج ) هستند .
طایفه چگینی
متشکل ازدو تیرۀ بافنده بوده است ولی دیگر استقلال طایفه ای ندارد و یکی از تیره های طایفه عمله شده و به همراه آن ییلاق و قشلاق می کند .
تیره و طایفه های قشقایی ها
پژوهش های مردم شناسی نیز این امر را مدلل ساخته و گروههای پراکندۀ قشقایی و خلج درزمانهای مختلف و از مناطق متفاوت به فارس آمده اند تحقیقات (( اوگارود )) وی را معتقد ساخته که تیرۀ آرکیان طایفۀ عملیۀ قشقایی از سرزمین بختیاری آمده و (( ایچ – فیلد )) گمان می برد که طایفه صفی خانی از لرستان به فارس کوچ کرده باشد . به همین قیاص می توان فرض کرد که طایفه چگنی قشقایی نام خود را از ناحیۀ چگنی پیشکوه لرستان گرفته که محتملاً پیش از کوچیدن به فارس مدتی در آنجا ماندگار بوده و این احتمال نیز هست که جمعی از طایفه چگن پیشکوه به اتفاق قشقایی ها به فارس آمده باشند بر مبنای پزوهش دیگری اکثریت طایفه ایگدر و تیرۀ دوقزلو ( از طایفه شش بلوکی ) از پشت ترکمنهای عراقی هستند که در اواخر قرن پنجم هجری خود را از زیر سلطۀ ترکان غزنوی رهانیدند ودر دامنه های جبال البرز و زاگرس پناه گرفتند .
وجود بارز عناصر کردی در بعضی از تیره های طایفۀ کشکولی و مخصوصاً در خاندان خوانین این طایفه می توان دلیلی باشد در اثبات این فرض کاملاً محتمل ولی غیر مستند که کشکولیها پس از مهاجرت به ایران و پیش از حرکت به فارس چندی درکردستان زیسته اند . سکونت بعضی از طوایف قشقایی در کردستان تا اوایل سده سیزدهم هجری محرز و محقق است . (( سرجان ملکم ))که در سال ۱۸۰۰ مسیحی ۱۵-۱۲۱۴ هجری از راه کردستان به بغداد می رفته می نویسد (( در اوقاتیکه سفارت انگریز از کردستان عبور می کرد روزی اردو در نزدیکی بعضی از قبایل قشقایی افتاد زن ها با پختن نان و چرخه ریشتن و فرش بافتن مشغول بودند و مرانشان بحسب عادت یا بیکار یا در طلب شکار می گشتند )) از عبارات بعدی معلوم می شود که مسکن قشقایی ها در حدود شهر صحنه بوده است ) . همچنین است طایفه شش بلوکی که محتمل است وجه تسمیه اش مسبوق به اوقات پیشین در بلوک شش ناحیۀ خلجستان قدیم باشد .
( احتمال دیگر سابقۀ ییلاق داشتن عده ای از شش بلوکی ها در سرحد شش ناحیۀ فارس است و نیز ییلاق داشتن تمامی طایفه درر سرحد شش ناحیه پیش ازآنکه قسمت اعظم طایفه سرحد چهار ناحیه را ییلاق قرار دهد ). پوست بسیار سفید ، موهای طلایی و چشمان سبز و آبی بعضی از مردم قشقایی ، بیش از همه گروه هایی از کشکولی ها و دره شوری ها ، می تواند نشانه ای باشد از خویشاوندی طوایفی از ایل قشقایی با مردم قفقاز و آسیای صغیره همچنین شباهت هایی که میان لهجه و نیز دستبافت های برخی از تیره های قشقایی و شاهسون های آذربایجان شرقی ، بخصوص گلیم و سوزن دوزی ، وجود دارد ممکن است اثری باشد از پیوند میان گروهی از قشقایی ها و شاهسون هایی که در زمان درگیری با بازماندگان مغول به فارس کوچانیده شدند ، هرچند که شاهسون ها مبداء و ریشۀ قومی و فرهنگی واحد یا مشترک ندارند . امتزاج قشقایی ها با دیگر عشایر و اقوام کوچ رو و نیز یک جانشین بسیار پر دامنه است و محدود به یک دورۀ زمانی معین و یک ناحیۀ مشخص و یک طایفه و تیرۀ خاص و یا منحصر به اقوام ترک زباننیست . بیش از همه اقوام و عشایر ، کردها و لرها با قشقایی ها آمیخته شده اند و بیشتر کردان لک ، که بهتر است کرد – لر خوانده شوند . حداقل سیزده تیره از حدود یکصد تیرۀ ایل قشقایی می توان بر شمرد که لر و لک باشند و علیرغم آمیزش با ترکان قشقایی نسب کردی یا لری آنان محقق باشد .
بقرار زیر : تیرهای گشتاسب لری و بیگدلی لری از طایفۀ کشکولی بزرگ و فیلوند و لر از طایفۀ کشکولی کوچک ، جاویدی و دشت بابویی از طایفه عمله و تیره های لک جامه بزرگی ، فیلی ( عمله ) ، لک و وندا ( دره شوری ) ، کرونی ( کشکولی بزرگ ) و لک ( کشکولی کوچک ) پس از تیره های لر و کرد اکثریت با گروه های ترک زبان غیر قشقایی است که به این ایل پیوسته اند . از آن جمله اند تیره های شش گانه بولوردی از ایل اینالو ( از ایلات خمسه فارس ) مشتمل بر بولوردی کمندی ، بولوردی سلیمانی ، بولوردی گردنه ای و بولوردی اژدهاکش در طایفه کشکولی بزرگ و تیرۀ بولوردی طایفه دره شوری و تیره بولوردی طایفه عمله و همچنین تیرۀ نفر از ایل نفر ( از ایلات خمسه ) در طایفه کشکولی کوچک و تیرۀ قوتلو از ایل افشار کرمان در طایفه عمله و نیز تیرۀ دورگۀ عرب چرپانلو که از آمیزش خلج ها و عرب های فارسی منطقۀ بوانات و قونقری پدیدار شده و جزو طایفۀ شش بلوکی شده است . علاوه بر این ها هستند تیره هایی که نام آنان خبر از پیوند دیرین سال با قبایل و طوایف مشهور ترک زبان و نیز اقوام کرد می دهد ، مانند تیره بیات طایفۀ عمله که محتمل است یکی از شاخه های بازمانده از طوایف بیست و چهارگانۀ غزهای نخستین باشد و یا تیره شبانکارۀ عمله که مستبعد نیست از ملوک کردنژاد شبانکاره فارس نسب داشته باشد .
همچنین در نظر باید داشت تیره هایی را که مردم آن مدعی وابستگی پیشینبه طوایف ترک زبان دیگر هستند ، همچون تیره های دوگانۀ بولی ( از هر دو طایفۀ کشکولی بزرگ و عمله ) و تیرۀ دادکی ( طایفه عمله ) که اصل و نسب خود را به قبایل آق قویونلو می رسانند .
ايـــــــــــــــلات خمســـــــــــــــــته
در منطقه فارس علاوه بر ايل بزرگ قشقايي ايلات ديگري هستند که به نام ايلات خمسه معروفند اين ايل بوسيله حکومت قاجار براي مقابله با ايل قشقايي تاسيس شده است.ناصرالدين شاه که از قدرت ايل قشقايي وحشت داشت براي خنثي کردن قدرت ان دستور داد ايلات مختلف قشقايي که به صورت پراکنده به سر ميبردند با هم اتحاديه اي تشکيل دهند. بدين ترتيب 5 ايل عبارتند از: ايل هاي ترک زبــــــــــــــان "اينايلو" ،" بهارلو"،"و نفر" ، ايل عرب زبان" عرب" و ايل" باصري " که به زبان فارسي سخن ميگويند. انها اتحاديه اي به نام ايلات خمسه تشکيل دادند که از حکومت مرکزي تقويت ميشد . تشکيل ايل خمسه به تدريج موجب ضعف و تجزيه ايل قشقايي گرديدکه به تدريج گروههاي زيادي از انها جدا شدند و به ايلات ديگر پيوستند.بعئ ها بالات خمسه هم ان انسجام و همبستگي سياسي و اجتماعي خود را از دست داده است.
ایل بهارلو :
ایل بهارلو یکی از ایلات خمسهء فارس می باشد. این ایل به تیرههاى ذیل تقسیم میشود: جامه بزرگى، ابراهیمخانى، احمدلو، اسماعیلخانى، بوربور، بکله،جرگه، جوقه، حاجىترلو. حاجىعطارلو. حیدرلو. رسولخانى. سقز. صفىخانى. عیسى بیگلو. کریملو. کلاهپوستى. مشهدلو. ناصربیگلو. ورثه. (جغرافیاى سیاسى کیهان ص86)
قاجَری، آقاجَری (آقاجْ اَری) ایلی ترک تبار و ترک زبان، ساکن اطراف بهبهان. تیرههای گونه گون آقاجری عبارتند از: افشار. بیگدلی.زرچغو . تیلکو. جامه بزرگی. جُغْتایی. داوودی.شعری. قره باغی و آقاجری مرکب از دو واژه ترکی «آقاج» به معنی درخت و «اَر» به معنای مرد است که مفهوم مرد بیشه را میدهد
منبع: کتاب زمينه جامعه شناسي عشاير ايران مولفان : علي اکبر نيک خلق ــ عسگري نوري
در مورد سابقه قشقايي ها مي توان گفت که احتما لا برخي از طوايف قشقايي از دير باز حتي قبل از اسلام در ايران حضور داشتنند. حضور گسترده انان پس از اسلام شروع شد.بعضي از تيره هاي قشقايي حضوري هزار ساله در ايران داشته و سابقه انان به زمان سلطان محمود غزنوي و سر اغاز مهاجرت اقوام ترک زبان به ايران مي رسد .با مهاجرت بيشتر طوايف مزبور در زمان سلجوقي ها نيز بعضي از تيره هايي که امروز در قشقايي ملاحظه مي شوند در جنوب ايران مستقرشدند.اگر چه حضور طوايف ترک در ايران سابقه اي طولاني دارد اما تشکل انها در اتحاديه قشقايي در زمان هاي بعد صورت گرفت.از طوايف قشقايي ظاهرا طايفه فارسيمدان حضور طولاني تري در جنوب دارد براي اولين باردر زمان نيموريان وبعدها صفويه بود که نام قشقايي در متون تاريخي ثبت شد . زبان قشقايي جزشاخه باختري زبان ترکي(اغوز) ميباشد. بعضي از تيره هاي قشقايي از طوايف قديمي بودند که حتي نام انان در کتيبه هاي ارخون در کنار رود يني سئي امده است که پس از ماجراهاي فراوان به قشقايي پيوسته اند. در جنوب ايران برخي از تيره هاي غير ترک نيز به قشقايي پيوسته و علاوه بر اين با تحليل رفتن طوايف قدرتمند ترک نظير خلج ها طوايف جديدي به قشقايي محلق شدند. علاوه بر اين در اثر مرور زمان تعداد زيادي از طوايف قشقايي نيز به ايلات غير قشقايي نظير بختياري و خمسه پيوستند. ظاهرا تشکيل ايل قشقايي توسط جاني اقاي قشقايي در زمان شاه عباس صورت گرفت و او توانست اتحادي از طوايف کوچک را تشکيل دهد.اين اتحاديه توسط ناذر شاه سرکوب شد ولي با حکوممت زند که مورد استقبال قشقايي ها مواجه شده بوداز نو پا گرفت.در اين زمان رياست ايل با حسن خان قشقايي (معتمدالسلطان)بود که توانست روابط نزديکي با دربار زنديه ايجاد کند و سازمان ايل را مستحکم سازد.
ایل قشقائی یکی از دو ایل بزرگ ایران است (ایل بزرگ دیگر بختیاری است.) ايل قشقائى يکى از ايلات مهم ترک زبان ايران است. مرکز اصلى اين ايل فارس است. قشقائىها در دورههاى مختلف بهتدريج به اين سرزمين کوچيده و در آن ساکن شدهاند. عشاير ترکزبان در سراسر ايران پراکنده هستند. استقرار ايلات ترک در مناطق گوناگون ايران در دوران سلجوقيان، مغولان، تيموريان و صفويه شدت يافته است. پارهاى از مورخان مسکن اصلى ايل قشقائى را آذربايجان و تبريز مىدانند[نیاز به ذکر منبع], ترانههاى فولکوريک قشقائىها هم اين نظر را تأئيد مىکند[نیاز به ذکر منبع]. قشقائیها شیعه جعفری هستند و به آداب و رسوم خود علاقهمندند. شاید بیش از پنج درصد آنان نماز نخوانند، یا اصلاً نماز را ندانند ولی به عرف و عادات خود سخت معتقدند. زبان قشقائیها ترکی قشقائی آمیخته به فارسی است و همه آنها فارسی را خوب میدانند و به آن به آسانی سخن میگویند
طایفههای ایل قشقائی
این ایل از پنج طایفه بزرگ «درهشوری»، «شش بلوکی»، «کشکولی بزرگ و کشکولی کوچک و قراچه»، «فارسیمدان»، «عمله» و برخی تیرههای مستقل مانند، «صفی خانی»، «گله زن» و «یلمهای» تشکیل شده است. طایفه عمله در زمان ایلخانی صولت الدوله برای رسیدگی به کارهای شخصی خان، گرد آوری حق مالکان، رسیدگی به کارهای کشاورزی، گله داری ایلخانی و تنظیم امور ایلی از تیرههای گوناگون ایل قشقائی و سران تشکیل شد. طایفه عمله یا عمال اجرای دستورها و فرمانهای ایلخانی بزرگ، با آن که اکنون سمت و وظایف پیشین خود را از دست داده است، هنوز هم به نام «عمله» خوانده میشود.
کوچ قشقائیها خانهای هر طایفه نیز گروهی خدمتگزار و کارگزار مخصوص دارند که آنها را نیز «عمله دور و بر خان» مینامند ولی جزو طایفه عمله نیستند. سازمان ایل قشقائی به ترتیب از فرد تا ایل به صورت زیر است: نفر- خانوار - ایشوم - تیره – طایفه - ایل. هر طایفه از چندین تیره و هر تیره از چندین«ایشوم» و هر چند ایشوم از چند خانوار تشکیل شده است. حسینی فسائی در "فارسنامه ناصری" (که به سال 1312هجری قمری نوشته) شصت و شش تیره از ایل قشقائی را نام برده است ولی شماره تیرههایی که امروز جزو قشقائی است. بیش از این است. شاید گروهی از این تیرهها در گذشت زمان و یا سودجوئی به ایل قشقائی پیوسته باشند. در سازمان کنونی، هر خانوار یک سرپرست و هر ایشوم که از چند چادر گرد هم که در آن چند خانوار زندگی میکنند تشکیل میشود. یک ریش سفید و هر تیره یک یا دو کدخدا و هر طایفه یک یا دو و یا سه کلانتر دارد. کلانتران که از طبقه خانها هستند از جانب دولت برای رسیدگی به کارهای طایفه خود و برقراری امنیت و انضباط برگزیده میشود. یک یا دو افسر ارتشی نیز برای برقراری انتظامات ایل به نام افسر انتظامی از طرف ارتش برگزیده میشوند. در سازمان کنونی ایل قشقائی، «ایل بیگی» یا «ایلخانی» (ریاست ایل) وجود ندارد و دولت این مقام را از بین برده است. فارسنامه ناصری قشقائیها را از طایفه خلج ترک میداند که از روم شرقی (آسیای صغیر یا آناتولی) به عراق عجم گریختهاند و مینویسد که به همین جهت آنها را «قاچ قائی» یعنی فراری نامیدهاند و واژه قاچقائی رفته رفته به صورت قشقائی در آمده است. برخی نیز مانند «بارتلد»(1) نام قشقائی را از کلمه «قشقا» به معنی اسب سفید پیشانی گرفتهاند ولی خود قشقائیها معتقدند که در زمان صفویان از ماوراء قفقاز به آذربایجان و سپس به اصطهبانات و نیریز تبعید شدهاند. قشقائیها پیوسته میان سرزمینهای سردسیر (قشلاق) سمیرم شش ناحیه، دامنه کوه دنا، سرحد چهاردانگه، کام فیروز، کاکان و پیرامون شهرهای آباده، شهرضا، اردکان، کوه مرّهَ تا سرزمینهای گرمسیر (ییلاق) کرانههای خلیج فارس و پیرامون بهبهان، ماهور میلاتی، کازرون، فراش بند، قیر، کازرین، خنج، افزر، خشت، فیروزآباد، خواجهای، دشتی و دشتستان برای رفتن به ییلاق و قشلاق کوچ مینمایند و چنانکه یاد شد معمولاً چادرنشینند. قشقائیها سه تا چهار ماه از سال را کوچ میکنند و بقیه سال را در ییلاق و قشلاق میگذرانند. و به همین جهت به آنها«قشقائی بادی» میگویند. عده بسیار کمی از قشقائیها نیز به تازگی ده نشین شدهاند و به کشاورزی و باغداری مشغولند و در دهات برای خود خانه ساخته اند. این دسته را«قشقائی خاکی» مینامند. قشقائیهای بادی بیشتر به دامپروری و گله داری میپردازند و به همین جهت برای رسیدن به چراگاه پیوسته کوچ میکنند. قشقائیهای بادی بجز دامداری، در ییلاق و قشلاق به کشت و زرع نیز میپردازند. این ایل در ییلاق با بختیاریها و در قشلاق با ایلهای بویر احمدی، خمسه، ممسنی هممرزاند.
چادر چادرهای ایلی را که «بوهون» خوانده میشود، از موی بز و به رنگ سیاه میبافند. این چادرها به شکل مستطیل است و از چند بخش گوناگون: سقف، لتفهای اطراف چادر، تیرکها، چند قطعه«کمَّج» یا«کمجِّه»، بندها، میخهای بلند چوبی، میخهای کوچک چوبی که به نام «شیش» خوانده میشود و لفاف یا «چیق» یا«نی چی» اطراف چادر تشکیل شده است. لتفها از جنس سقف و به رنگ سیاه بافته میشوند. پهنای لتف یک متر و درازای آن نامعین است و گاهی تا ده متر میرسد. لتفها با میخهای کوچک چوبی«شیش» به سقف متصل میگردند. تیرکها و کمجها نگهدارنده سقف چادرند. سر تیرکها در زیر سقف، در سوراخ کمجها قرار میگیرد. شکل چادر در تابستان و زمستان فرق میکند. در زمستان بیشتر تیرکها در میان و سراسر چادر قرار میگیرند و سقف را به شکل مخروط درمیآورند تا هنگام ریزش باران، آب از لبه سقف و به زمین بریزد. پیرامون چادر نیز جوی کوچکی حفر میکنند که آب باران در آن جاری میشود ولی در تابستان و بهار تیرکها را در اطراف چادر قرار میدهند تا سقف صاف و هموار باشد. در تابستان چادر تنها در بخشی که اسباب خانه و رختخوابها قرار میگیرد دیوار دارد. در زمستان و پایان پائیز سه طرف چادرها با لتف پوشیده میشود و تنها راه ورود و خروج، یک ضلع پهنای چادر است. «نی چی» یا «چیق» حصیری است از زنی که از درون، دورادور بخش پایین چادر گذاشته شود تا چادر، از دید خارج، باران و سرما محفوظ بماند. باید دانست که بیشتر لوازم زندگی و خواربار و رختخواب و پوشاک و وسایل دیگر را در جوالها و خورجینها و خوابگاهها یا چمدانها میگذارند و آنها را در امتداد درازای چادر منظم و مرتب روی هم میچینند و گاهی یک جاجیم بزرگ منگوله دار و زیبا بر روی سراسر آنها میکشند. بجز چادرهای سیاه که چادر رسمی ایلی است، چادرهای برزنتی سفید یا اخرائی رنگ دو پوششه آفتاب گردان یا مخروطی برای پذیرائی مهمانها و برای استفاده در جشنها و عروسیها نیز وجود دارد. در جشنها دامن این چادرها را بالا میزنند تا تماشاچیان صحنه را بهتر ببینند. گاهی در درون این چادرها شستشو میکنند. چادرهای دو پوششه را در اصفهان میسازند. بجز این چادر، یک نوع چادر کوچک مستطیلی شکل از کرباس سفید رنگ نیز دارند که ویژه آبریزگاه است. چادر آبریزگاه بهوسیله تجیری از میان به دو بخش مجزا تقسیم میشود و در قسمت وسط آن چاله کوچکی کندهاند. به تازگی برخی از خانهها برای آرامش بیشتر در ییلاق و قشلاق خانههای سنگی یا آجری ساختهاند.
پوشاک
پوشاک زنان قشقائی بسیار زیبا و جالب توجه است و عبارت است از: چهار یا پنج دامن چین دار است که تنبان با زیر جامه نامیده میشود. تنبانها را روی هم میپوشند و هر کدام آنها از 12 تا 14 پارچه ساخته میشود. تنبانهای زیری از پارچههای ارزان مانند چیت گلدار و دامنهای رویی از پارچههای بهتر مانند مخمل یا زری و تور است و در پائین حاشیه یا تزئین دارد. پیراهن زنان تا ساق پا، یقه بسته و آستین بلند است و در دو طرف پائین چاک دارد که روی دامنها قرار میگیرد. اگر پیراهن از جنس ساده و گلدار نباشد پیش سینه را پولک دوزی میکنند. روی پیراهن آرخالق کوتاهی با آستین سنبوسهای میپوشند که از زری گلدار یا مخمل است. بر دو گوشه کلاخچهای (کلاهچه یا کلاهکی) سه گوش از جنس آرخالق کش میاندازند و پس از آنکه آن را سر گذاشتند کش را به زیر میآورند و موها را دور کش میپیچند. روی کلاخچه چارقد تور یا زری سه گوش بزرگی سر میکنند و آن را با سنجاقی محکم زیر گلو میبندند و روی آن را از قسمت جلوی سر و بالای پیشانی دستمال کلاغی رنگی میبندند. و کلاغی را از پشت سر گره میزنند و قسمت زیادی آن را از پشت آویزان میکنند. پوشش پای آنها کفش ساده یا گیوه ملکی است. جوراب نمیپوشند. زیور دیگر زنان گلوبند زرین یا اشرفی همراه با دانههای میخک خوشبو و همچنین النگو و دست بند طلا است. لباس مردان عموماً کت و شلوار است ولی پوشاک ایلی آنها آرخالق آستردار بلندی است که تا مچ پا میآید و آستین بلند و گشاد و چاک دار دارد و ساده یا گلدار است. زیر آرخالق پیراهنی به رنگهای گوناگون ساده یا راه راه با شلوار بلند آبی ساده یا راه راه میپوشند. کفش آنها گیوه ملکی ساخت آباده یا شیراز، یا کفش ساده مردانه است. بر روی آرخالق (در قسمت کمر) شال پهنی میبندند و کلاه دو گوشی از جنس کرک شتر به سر میگذارند. کلاه دو گوشی ویژه قشقائیهاست و به دستور ناصر خان، برای تمایز از ایلات دیگر، طرح شده است. پیر و جوان، بزرگ و کوچک به این کلاه علاقه خاصی دارند. «چُقِّه» پوشاک دیگری است که ویژه جنگ و شکار مردان قشقائی است چقه را از پارچه پشمی آستین دار سفید رنگ و نازکی تهیه میکنند. بلندی چقه تا زانوان و قسمت جلو آن مانند قبا چاکدار است. در پشت چقه بند رنگینی قرار دارد که «زِنْهارِه» نامیده میشود و دو سر آن منگوله زیبایی دارد. زنهاره روی شانهها قرار دارد و دو سر آن از زیر بغلها میگذرد و در پشت به میان زنهاره گره میخورد. کار زنهاره جمع کردن و نگهداری آستینهای چقه در روی بازوان است. برخی پیشههای مردم قشقائیها در سردسیر و گرمسیر به کشاورزی و باغداری میپردازند. محصولات آنها گندم، جو، برنج، حبوبات، سبزی، مرکبات و خرما است. کشاورزی بیشتر با اصول قدیمی و گاوآهن انجام میگیرد. زنان در همه کارها با مردان همکاری میکنند. پس از برداشت محصول و پرداخت حق مالکانه، زنان بقیه محصول را در خورجینها و جوالها ذخیره میکنند یا به فروش میرسانند. بعلاوه تمام کارهای خانه به عهده زنهاست. دختران و زنان ایل هر صبح از کوه و دشت هیزم سوخت خود را گرد آوری میکنند و پس از آن از رودخانه یا چشمه مشکهای آب را پر میکنند و به پشت میگیرند و به چادر میآورند. سپس گندم و برنج را در هاونهای چوبی به نام «دیوَک» میکوبند و پوست آنها را میگیرند. هنگام کوبیدن، آهنگ ویژهای را زیر لب زمزمه میکنند که آهنگ «برنج کوبی» نامیده میشود. پس از آن آرد را خمیر و چانه میکنند و از آن نان میپزند. نان را روی ساجهای فلزی میپزند. نخست ساج را روی اجاق جلوی چادر گرم میکنند. و سپس چانههای خمیر را روی نان بند پهن مینمایند و روی ساج میاندازند تا پخته شود. تمام خوراکهای گوناگون دیگر نیز روی همین اجاقهای جلوی چادر تهیه میشود. زنان از شیر کره، ماست، کشک، قره قروت، سرشیر و جز آن تهیه میکنند. ماست را در مشکهایی (3) که به سه پایه چوبی متصل است میآویزند و آنقدر تکان میدهند تا کره و دوغ بدست آید. کار دیگر زنان بافت جاجیم، گلیم، گَبِّه (4)قالی، خورجین، خوابگاه و جز آنست. زنان و دختران نخست پشم گوسفند را با دوک میریسند و پس از آن که آنها را رنگ کردند به صورت کلاف برای بافت آماده میسازند. بافت با دارهای زمینی و با شانه فلزی که «کرکیتْ» نامیده میشود انجام میگیرد. در هر دستگاه بافت چند تن از زنان و دختران مدت یک یا دو ماه کار میکنند تا یک قطعه جاجیم یا گلیم زیبای قشقایی بوجود آوردند. نخست کلافها را سراسر دار میکشند و از یک سو شروع به بافتن و طرح انداختن میکنند. دوخت پوشاک خانواده نیز به عهده زنهاست و زنها نیز باید این هنر را بدانند بههمین جهت مادران وظیفه دارند که دوزندگی را مانند بافت جاجیم و گلیم و قالی به دختران خود بیاموزند. تیرهای از قشقائیها که «غُربتی» نام دارند کارشان ساختن وسائل مورد نیاز مردم ایل مانند چکش، بیل، کلنگ، داس، تیشه، اره و جز آن است برای این کار از کورههای زمینی و دمهای پوستی استفاده میکنند. قشقائیها غربتیها را پستترین طبقه جامعه خود میشمارند. بدین جهت همیشه با دیده حقارت به آنان مینگرند تا جائی که با این طایفه زحمتکش ازدواج نمیکنند. قشقائیها بیشتر نیازمندیهای روزانه خود را محدود و آسان میکنند و بهوسیله خود ایل مرتفع میسازند. مثلاً آرایشگران بومی گذشته از آرایشگری نوازندگی را نیز بعهده دارند و در جشنها و عروسیها ساز میزنند و میخوانند. ختنه کردن کودکان نیز از کار آرایشگران است. وسایل سواری ـ وسیله حمل و نقل و سواری قشقائیها در ییلاق و قشلاق اسب، شتر، قاطر و خر است و از شتر بیشتر برای بارکشی استفاده میکنند. خانهای قشقائی برای سواری از اتومبیلهائی مانند جیپ و لندرور استفاده مینمایند و بیشتر شان اتومبیل دارند.
سلام از وبلاگ مفید شما. من محمد باقر ستاری از ایل نفر طایفه ستارلو ساکن در صحرای باغ لارستان. در حال حاضر در مورد این ترک نفر تحقیقات انجام میدم به جای رسیدم که مطلع شدم بیگدلی، شول،، عراقی، قره گلو اصلاتا نفر میباشند که در گذشته از همین طوایف نام برده ی نفر به ایل قشقایی تبعید شده اند. حالا سوال من اینجاست که در میان طایفه یک کشکولی و عمله اسم نفر آوردین. منظور از این نفر کدوم طایفه نفر هست!؟؟ خود ایل نفر به 20 طایفه تقسیم بندی میشود! 09385746843 ممنون از لطف شما
به وبلاگ من خوش آمدید
فرهاد میرزایی از طایفه شش بلوکی تیره هیبت لو که دوران تحصیلات ابتدایی را در عشایر ودوره تحصیلات متوسطه رادر هنرستان عشایری در آب باریک گذرانده ودرسال 63در تربیت معلم ودرسال 71 کارشناسی گرفتم چون علاقه شدیدی به ایل دارم سعی نمودم مطالبی گرد اوری نمایم/
نظر دهید
بینهایت خوشحال اولام